داستان « دوبار دستمو محکم فشار بده » قسمت ۳۲ام

سلام به روی ماه تک تکتون 

دلم براتون تنگ شده بود . 

امیدوارم تا اینجای عید تک تک لحظه هاتونو به معنی واقعی زندگی کرده باشید و از ته ریه هاتون توی هوای بهار نفس کشیده باشید !‌

هوای بارونی قشنگتون پر از برکت باشید  

یه نفس بارون میاد و شاید باورتون نشه من تصوری که از بهشت دارم همچین هوائیه . هوای اسمون خاکستری با یه عالم ابر سیاه که زمینو. بغل کردن و بارون یه نفسی که شب میخوابی هست و صبح که بیدار میشی بیشتر شده وقتی نفس میکشی بوی خاک نم خورده تا ته ریه هات میره و زیر بارونش که راه بری صورت خیس قطره های یخش میشه !‌

برید زیر بارون برای خودتون برای دوستاتون برای ادمای دوست داشتنی زندگیتون و اگر دلتون خواست برای منم دعا کنید میگن وقتی بارون میاد خدا به زمین نزدیک تره صداها رو بهتر میشنوه و بغلش از همیشه بازتره !‌

خب زیاد حرف زدم بریم ادامه ی مطلب این قسمت رو بخونیم .